دانلود مقاله رابطه بین طلاق والدین و بزهکاری فرزندان
مقدمه و طرح مسأله
بزهکاری پدیده ای اجتماعی و دارای بستر اجتماعی است هر چند که عوامل زیستی ، روانی، جغرافیایی، قومی، نژادی و موارد دیگر در نحوه شکلگیری و بروز نوع بزه بسیار مهمی ایفاء میکنند، تبیین مسأله بر اساس عامل محیط اجتماعی، تحدید نگرش حوزه جامعه شناسی اجتماعی است خصوصاً نحوه عملکرد کوچکترین ومهمترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده که نقش مهمی را در همکاری و متجانس کردن رفتارهای هنجاری افراد با محیط اجتماع بر عهده دارد. در اینجا به بررسی نقش خانواده به عنوان عامل و مانع بزهکاری نوجوانان (با تکیه بر نظم در خانواده)میپردازیم. این کار به خصوص به لحاظ تحدید عوامل مورد بررسی در یک کار علمی اهمیت دارد چرا که نمیتوان در آن حد در یک کار پژوهشی تمام ابعاد و زوایا را به طور دقیق در نظر داشته و مورد بررسی قرار داد. اگر خانواده میتواند عامل مهم بزهکاری باشد و شرایط نامطلوب آن بزهکار پرورش دهد، به همان نسبت وجود شرایط مطلوب در خانواده رشد ذهنی، عاطفی، روانی و اجتماعی نوجوان را امکانپذیر ساخته، مهمترین گام در پیشگیری از بزهکاری است. به نظر میرسد افزایش میزان بزهکاری حاکی از تضعیف مناسبات گروهی خانواده بوده، به طوری که وحدت گروهی از هم پاشیده است. به هر میزانی که روابط اعضاء از سیطره روابط صمیمی، عاطفی، و اخلاقی خارج شود، خطر از بین رفتن کارکرد بسیار مهم خانواده آموزش هنجارها و ارزشهای اجتماعی به فرزندان دور نخواهد بود. آنچه مهم است مناسبات و پیوندهای گروه خانواده است به شکلی که افراد به عنوان حاملین و عاملین نقشها باید به گونهای ایفاء نمایند که کارکرد اساسی حفظ وحدت و انسجام خانواده را به دنبال داشته باشد. خانهای که از سخن محبتآمیز خالی است آفت رشد ذهنی، عاطفی و اجتماعی نوجوان است، عدم عشق و محبت و نبود ثبات و هماهنگی در خانواده زمینهساز رفتار بزهکارانه است.
هر گاه بنیان عاطفی و اخلاقی خانواده سست گردد روی نظم خانواده (طلاق) تأثیر گذاشته، بزهکاری نیز رخ مینماید. نظم و تعدل در خانواده رابطه معکوس با روند بزهکاری داد. آنگاه که طلاق رو به فزونی میرود، کشمکشهای درونی خانواده اوج مییابد و فرزندان در سنین نوجوانی به دور از نظر والدین در ورطه آلامی چون اعتیاد، بزهکاری و … گرفتار میآیند. بهرحال روابط بین والدین و فرزند، از هم پاشیدگی خانواده و فقدان نظم و تعادل در خانواده، سست شدن عقاید مذهبی و اخلاقی در بزهکاری نوجوانان نقش مهمی دارد.
اگر ارزشهای یک نفر و ارزشهای افرادی که بر اثر او تأثیر شدید دارند به جای حمایت از رفتار از رفتار غیر مجرمانه را رفتار تبهکارانه حمایت کنند، احتمالاً آن شخص مجرم خواهد شد. همبستگی و پیوستگی و ثبات ارکان خانواده کانون مناسبی را پدید میآورد تا افراد به صورت نسبتاً کاملی هنجارهای مقبول تعمیم یافته را ملکهسازی و درونی کرده و به سهولت در عرضه اجتماعی، نقشهای محول و محقق را به نحوی که از آن انتظار میرود به اجراء گذارند. خانواده، گروه کوچکی است که ویژگی اساسی و غیر قابل تفکیک آن صمیمت آن است. اجتماعی کردن نسل آینده جزء بدیهیترین و اساسیترین وظایف خانواده است. (روزن باوم، ۱۴۹:۱۹۷۳) محبت موجب استواری کانون خانوادگی است، نفرت در جهت معکوس آن جریان دارد و متضمن نفاق و جدایی و مخاصمه و جدال است. هنگامی که نفرت و اختلاف عمیق و مخاصمه به کانونی راه یافت، بقای نظم خانوادگی بین افراد آن متزلزل و دشوار میشود.
۱-۱ اهمیت و ضرورت مسأله:
اگر با دیدی جامعهشناسانه به این پدیده نگریسته شود بزهکاری را میتوان به منزله یک بیماری اجتماعی تلقی نمود که باید معالجه شود. مسلماً برای مبارزه با هر مرضی باید ابتدا آن را شناخت و به زمینههای پیدایش آن پیبرد، سپس بیمار را نجات دار و از بروز دوباره این عارضه پیشگیری نمود. چنانچه بزهکاری یک عارضه و آسیب اجتماعی تلقی شود، لذا «قشر نوجوان» به عنوان یکی از اقشار آسیبپذیر جامعه در معرض ابتلا به این عارضه هستند یا به نوعی از آن دچار شدهاند.
بررسی علتها، سبب میشود که مسئولین مربوط، به چگونگی شکلگیری اعمال نابهنجار شناخت پیدا کنند، آنگاه شیوههای صحیح و مناسب مبارزه با آنها را جستجو نمایند. لذا اینگونه مطالعات و تحقیقات ضرورت مییابند تا کجرویها و جرایم بهتر و عمیقتر شناخته شود، منشاء آنها کشف گردد و بالاخره راههای اصلا ح و بازپروری بزهکاران هموار گردد. بالاخره این قبیل کاوشهاست که امکان پیشگیری از ابتلاء به انحراف و سقوط استعدادها را در نیروهای انسانی بالقوه جامعه، فراهم میسازد و خانواده و دولت، حال و آینده کشور از خسارات مادی و معنوی فراوانی رهایی مییابند.
با توجه به اینکه سازندگی فردای جامعه بستگی به نیروی فعال پر شور و سلامت جسمی و روحی نسل نوجوان دارد، لازم است که همه امکانات جامعه را برای پیشگیری و مبارزه و ریشه کن کردن بزهکاری نوجوانان کشورمان به کار بردیم. از طرف دیگر آنچه موجب نگرانی شده است صدمات و لطمات جبران ناپذیری است که بر اثر فروپاشیدن کانون خانواده ایجاد میشود، صدماتی که متوجه تمام اعضای خانواده منجمله فرزندان میشود. بعد از جدایی برای اکثر افراد یک دوره تضاد و دوگانگی عاطفی و تغییرات خلقی جدید پیش میآید که در رفتار خانواده بخصوص فرزندان تأثیر عمیقی میگذارد که از جمله آن بزهکاری است.
۲-۱ اهداف تحقیق
هدف ما در تحقیق حاضر این است که ببینیم خانواده چه نقشی در بوجود آوردن یا مانع شدن بزهکاری در نوجوانان دارد و چه عوامل خانوادگی در بزهکاری آنها مؤثر است. بزهکاری چیست و با چه متغیرها و معرفهایی میتوان آنرا سنجید؟ (متغیر وابسته)
به طور کلی میخواهیم بزهکاری را در چارچوب خانواده و روابط والدین و فرزندان و با تأکید بر نظم خانواده بررسی کنیم. نظم چیست و نظم خانواده چگونه حفظ میشود؟ چه عواملی باعث ایجاد اختلال در نظم خانواده میشود؟ نظم در خانواده ( را با چه معرفهایی میتوان سنجید؟ با توجه به اینکه نظم اجتماعی خرد حداقل در چهار بعد با مشکل ماهوی مواجه است( که عبارتند از:
۱- همفکری مشترک
۲- همگامی مشترک
۳- همدلی مشترک
۴- همبختی مشترک
اگر این چهار مشکل در گروه اجتماعی (خانواده) حل شود، خانواده دارای نظم و تعادل خواهند بود. (چلبی، ۱۹:۱۳۷۵) به عبارت دیگر، عدم همفکری، همگامی، همدلی و همبختی مشترک در خانواده منجر به اختلال در نظم خانواده میگردد. میخواهیم بدانیم آیا این اختلال در نظم خانواده میتواند منجر به طلاق شود. همچنین آیا اختلال در نظم خانواده میتواند منجر به بزهکاری اعضاء خانواده از جمله فرزندان گردد. علاوه بر این آیا طلاق روی بزهکاری فرزندان تأثیر میگذارد.
شکل بحرانی از بین رفتن نظم در خانواده را طلاق در نظر میگیریم. از بین رفتن نظم در خانواده پیامدهای از جمله بزهکاری را به دنبال خواهد داشت. در تحقیق حاضر ما دو گروه خانواده سالم و ناسالم (افراد بزهکار و غیر بزهکار) را با هم مقایسه میکنیم.
با این امید که با انجام این تحقیق توانسته باشیم در شناخت و رفع مشکلات رفتاری نوجوانان قدمی کوچک برداشته باشیم و نتایج حاصله برای اولیاء مربیان وخانوادهایی که با نوجوانان خود مسأله دارند در زمینه آگاه کردن آنها در مورد نحوه برخورد با فرزندانشان و همچنین برای مراکز دادگستری و مراکز زندانها و مسئولین کشور مفید و سودمند باشد.
فصل دوم:
ادبیات تحقیق
۲-پیشینه تحقیق (مروری بر ادبیات موضوع
در این بخش ما در ابتدا به مشخص کردن واژه انحراف و بزهکاری، طلاق، خانواده و نظم میپردازیم و سپس تئوریهای مختلف را مطرح میسازیم.
۱-۲ تعریف مسأله
انحراف:
هر جامعه از اعضای خود انتظار دارد از ارزشها و هنجارها تبعیت کنند، اما همواره عدهای پیدا میشوند که پارهای از این ارزشها و هنجارها را رعایت نمیکنند. جامعه افرادی را که هماهنگ و همساز با ارزشها و هنجارها باشند «سازگار» یا «همنوا» و اشخاصی را که بر خلاف آنها رفتار میکنند «نا سازگار» یا «نا همنوا» میخواند. بنابراین همنوایی اجتماعی یعنی مراعات هنجارها، ولی منظور از ناهمنوایی اجتماعی نقص هنجارهای اجتماعی است. از اینرو کسانی که با جامعه همنوا هستند، «بهنجار» شمرده میشوند و آنان که همنوایی ندارند، «نا بهنجار» نام میگیرند. از میان افراد نا بهنجار، کسی که رفتار ناهنجارش زودگذر نباشد و دیرگاهی دوام آورد، کجرو یا منحرف است و رفتار او را «کجروی اجتماعی» یا «انحراف اجتماعی» میخواند.
در جامعه شناسی مراد از «انحراف» مجوعه رفتارهایی است که با هنجارهای اجتماعی در عین اعتبار و اجرا مطابقت ندارند و بنابراین در گروه اجتماعی موجب بروز واکنشهای متنوعی میشوند که نظارت اجتماعی خوانده میشود. از اینرو انحراف از نقص بدنی و روانی آغاز و بر اثر نقض مقررات مذهبی، اوامر اخلاقی،رسوم اجتماعی و قواعد قانونی غیر کیفری به بزهکاری میرسد. (گسن، ۴۸:۱۹۸۸)
مارشال کلینارد پیشنهاد کرده است که اصطلاح «انحراف» باید به موقعیتهایی اطلاق شود که انسان بر خلاف مسیر مورد قبول جامعه رفتار کند تا حدی که جامعه توان تحمل آن را داشته باشد. بنابراین جنایت و بزهکاری، آشکارترین اشکال انحراف هستند. تبهکاری به اعمالی گفته میشود که جنبه قانون شکنی دارند و مستوجب مجازات قانونی هستند و بزهکاری به اعمالی جنایی افراد نوجوان اطلاق میشود.
بزهکار به کسی اطلاق میگردد به نحوی عمل خلاف قوانین و قواعد جامعه از وی صورت گرفته و در پی آن بوسیله قوانین اجتماعی محکوم شده و به زندان افتاده است. بزهکار در برگیرنده کودکان و نوجوانان میباشد.
انحراف جنبه نسبی دارد، بدین معنی که نمیتوان برای آن یک تعریف قاطع ارائه داد. اعمال، نه تنها در ارتباط با معیارهای جامعه بخصوصی در زمان معینی از تاریخ آن جامعه انحراف به شمار میروند.
طلاق:
طلاق در لغت جدا شدن زن و مرد، رها شدن از قید نکاح و رهایی از زناشویی است. طلاق رابطهای اجتماعی (بین دو نفر و از خلال آن دو گروه اجتماعی) است، با نظارت مقامات ذیصلاح (به عنوان نمایندگان جامعه) و با تحقیق تمهیدات لازم.
طلاق در زمره غم انگیزترین پدیدهای اجتماعی است. تعادل انسانها را ناپدید میسازد، همان طور که بر جامعه آثاری شوم برجای میگذارد. به درستی میتوان گفت هیچگاه مطالعه آسیب شناسی اجتماعی و انحرافات اجتماعی و بزهکاری اجتماعی بدون شناسایی طلاق صورت پذیر نیست. به تعبیر دیگر هر جامعه که در جستجوی سلامت است باید این پدیده را مهار کند. (ساروخانی،۱۰۱۱۸:۱۳۷۶)
فروپاشی خانواده «یک موقعیت که در آن والدین فرزند به قصد فسخ یا انحلال ازدواج از هم جدا شدهاند و این دوره جدایی از سه ماه بیشتر ادامه مییابد». (Fergusson,…,۱۹۸۴:۵۴۰)
ادبیات و نوشتههای طلاق مشخص میکند که بیشترین موارد طلاق یک بحران توأم با فشار و تنش است که بر همه اعضاء خانواده تأثیر میگذارد. مطالعات نشان میدهد که به طور متوسط برای هر کودک ۱۸ تا ۲۴ ماه طول میکشد تا با طلاق سازگار شوند. (Benjamin Schlesinger, 1996:93)
کونیگ، طلاق را معلول تناسب نداشتن خصوصیات زوجین میداند نه معلول ساخت ازدواج و خانواده موجود.
عدم ثبات زناشویی کم وبیش مترادف با مفاهیمی نظیر فسخ زناشویی، طلاق، کیفیت پایین زندگی زناشویی به کار رفته است. (Booth,…, ۱۹۸۳:۳۸۷)
فرمت فایل: WORD
تعداد صفحات: 85
مطالب مرتبط