دانلود مقاله بررسى بنیان ها و شاخص هاى جامعه مدنى
مقدمه
در بررسى بنیان ها و شاخص هاى جامعه مدنى، مواردى همچون لیبرالیسم، قانون گرایى و قانون مدارى، پلورالیسم، سکولاریسم و مدارا و تساهل نیز در جمله ساختار آن ذکر شده اند.۱ تساهل و تسالم از جمله پیامدهاى پلورالیسم و یکى از مبانى نظرى جامعه مدنى است.
سابقه طرح این بحث ها، بخصوص از زاویه دینى به عصر نوزایى برمى گردد. عملکرد بسیار بد ارباب کلیسا، ایجاد دادگاه هاى تفتیش عقاید (انگیزیسیون) و برخوردهاى نابخردانه با علم و دستاوردهاى آن، زمینه جدّى ایجاد مذهب پروتستان را فراهم کرد. پیدایش این مذهب در مسیحیت با جنگ هاى خونین مذهبى همراه شد. خشونت پیروان هر یک از دو مذهب پروتستان و کاتولیک و عدم تسامح و بردبارى نسبت به یکدیگر، موجب از بین رفتن سرمایه هاى زیادى شد. وجود این نوع جنگ ها در کنار مشکلات جدى اربابان کلیسا و پیدایش اندیشه اى به نام «پلورالیزم» و چند قرائتى از دین مسیحیت، زمینه ساز اندیشه جدیدى گشت. آنچه مى توانست به جمع این عوامل بپیوندد و روند شکل گیرى آن اندیشه را تسریع بخشد، محورى شدن مادیت، سودجویى و دنیاطلبى بود که نتیجه آن کاستن از غیرت دینى مسیحیان و تبدیل آن به ولنگارى دینى بود. در یک نگاه اجمالى، مى توان عوامل مذکور را از مهم ترین عوامل پیدایش اندیشه تساهل و عدم خشونت نام برد.
با گذشت چندى از طرح این بحث ها در غرب، که حتى به اقرار خود محققان غربى، هنوز هم به نتیجه روشنى دست نیافته اند، گروهى از روشن فکران جوامع اسلامى با مقایسه نابجا و غیرمنصفانه اسلام با مسیحیت، به دنبال بازآفرینى همان وقایع برآمدند.۲
سخن از تجدید و تأمّل در آموزه هاى دینى و باز فهمى و بازنگرى در گزاره هاى دینى همه حکایت از این مقایسه غیر واقع بینانه دارند.
یاداورى این نکته مفید است که تاکنون هیچ اتفاق نظرى بر مفاهیمى همچون «تسامح»، «خشونت» و «رفتار غیرانسانى» به وجود نیامده است.۳ چنان نیست که مفهوم «رفتار خشن» در غرب، معنایى کاملاً واضح و روشن داشته باشد تا ما با جرأت بتوانیم نسبت آموزه هاى دینى با آن مفاهیم را به دست آوریم. هنوز این سؤال بى پاسخ مانده است که آیا آثار و تبعات ناشى از اجراى قانون تحت عنوان «رفتار خشن» جاى مى گیرد یاخیر؟۴
اما در عین حال، عده اى از اندیشمندان با مسلّم گرفتن معناى واژه «خشونت»، شریعت الهى اسلام را متّصف به خشونت و فرهنگ آن را بستر ایجادکننده خشونت معرفى کرده و با جسارت تمام گفته اند که این سیاهى از چهره اسلام پاک شدنى نیست و دین اسلام دین خشونت است; چنانچه دین شمشیر نیز هست.۵
از سوى دیگر، عده اى از اندیشمندان نیز در دفاع از اسلام، شریعت الهى را اهل تسامح و مدارا دانسته و شواهدى براى آن ذکر کرده اند.۶
نه آن افراط و نه این تفریط هیچ یک نمى تواند و نتوانسته اند چهره اسلام را از این زاویه آن گونه که هست نمایان کنند و هر کدام یک طرفه به قضاوت نشسته اند. اگر چه طبع انسان از خشونت بى زار است و مدارا و عطوفت را خوش دارد، اما سخن در این است که آیا عقل از هر نوع خشونتى منزجر است و آیا هر نوع خشونتى زشت است و هر نوع تسامحى محبوب عقل؟ آیا در مقام تطبیق این مفاهیم، معیار روشنى که مانع از تحقق چالش هاى گوناگون شود،وجودداردیاخیر؟
وپیش از هرچیز این سؤال مطرح مى شود که مراد از «خشونت» و واژه هاى مترادف با آن چیست؟ «تساهل و تسامح» به چه معناست؟ آیا سهله و سمحه، همان «تساهل و تسالم» است؟ آیا فرهنگ اسلامى فرهنگ خشونت سازى است؟ کدامین حکمت موجب شد که شارع چنین را احکامى که موهم خشونت هستند، جعل کند؟ برداشت هاى کنوانسیون هاى بین المللى چگونه است؟ آیا احکام الهى تحت عنوان شکنجه و رفتار غیرانسانى قرار مى گیرند؟
این ها از جمله سؤالاتى هستند که نیاز به تحقیق و بررسى دارند. نوشتار حاضر در حد توان خود، در پى ارائه پاسخى نسبتاً روشن به این سؤالات مى باشد.
فرمت فایل: WORD
تعداد صفحات: 18
مطالب مرتبط